جوابیه حضرت استاد آیت الله وفسی به شبهه ی تجربه نبوی دکتر عبد الکریم سروش
حضرت استاد آیت الله وفسی

جوابیه حضرت استاد آیت الله وفسی به دکتر سروش

جناب اقای دکترسروش با توجه به تلاش حضرت عالی برای فهم عمیق تر معارف اسلامی خصوصا وحی الهی سوالاتی را که ازفرمایشات ونامه نگاری های شما برای این جانب به وجود آمده ،خدمتتان عرضه می نمایم ؛باشد که مورد عنایت قرار داده برای روشن شدن حقیقت وراهنمایی بنده  پاسخ بفرمایید.

مقدمه اول :درمسئله وحی ،موحی وموجد وحی (ذات الوهیت )ومخاطب (زنبورعسل یا مادرحضرت موسی یا خود حضرت موسی وپیامبر اسلام (ص))ومحتوای وحی (قرآن یا تورات ویا عسل سازی و...)از ارکان مهم سه گانه آن می باشند   وحضرت عالی به مسئله نزول وبشر بودن پیامبر ومعلم بودن ایشان ومقام حقیقت ورقیقه بودن محتوای وحی نیز تذکر فرمودید.

مقدمه دوم :ذات الوهیت ،هدایت را برای بشریت ازباب رحمانیت مطلقه به واسطه بشری از نوع خود آنها منت گذاشته واین از ضروریات عقل ونقل است و هدایت اگر همراه با احتمال خطا یا جهالت یا محدودیت و...باشد دیگر هدایت نیست . (وهدایت بشر شامل تمام عقائد واخلاق واحکام و... می باشد )

مقدمه سوم :ذات اقدس الهی عین حقیقت وعلم است وهم او بشری را برگزیده تا به آن یگانه کم نظیر حقایق را آموزش دهد ودر مرحله اول او را هدایت کند ودرمرحله دوم به واسطه حضرتش بشریت را هدایت نماید ومعلم وراهنمای کاروان وسید پیامبران قراردهد.

نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت                  به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

دراین ره انبیا چون ساربانند                              دلیل ورهنمای کاروانند

وزایشان سید ما گشته سالار                                 هم او اول هم او آخر دراین راه

سوال اول:آیا وقتی بشری باتمام خصوصیات بشری مخاطب وحی الهی وآموزش هدایت رب العالمین قرار گیرد ضرورت ندارد خداوند به نحوی به او عطای علم نماید که در عین حقیقت بودن با ضلالت وجهالت همراه نشود واو را عالم نماید بدون هیچ کمی وکاستی واگر این بشر زبانش عبری یا عربی یا فارسی باشد با همان زبان به او تعلیم دهدوبا او سخن بگوید ؟

بشر با توجه به بشر بودن و خصوصیات بشری تمام حقایق ومعارف را به صورت الفاظ به یکدیگر انتقال می دهد . پس اگر خصوصیت بشری بودن را ملاحظه کنیم ذات احدیت هم در مقام معلم قرآن بودن ضرورت دارد که در مقام تعلیم به رسول اکرم (ص)آن را ملحوظ کند ومعنا ندارد که پیامبر درزمان مخاطب وحی شدن والقای وحی از حیثیت بشری بودن خارج شود . اما در مقام درک وحی وتلقی وابلاغ آن به مردم خصوصیات بشری لحاظ گردد . (حتی خداون در حدیث معراج ومقام قاب قوسین اوادنی با پیامبر به وسیله صدای علی(ع)سخن گفت )

سوال دوم :آیا خداوند وآن هادی مطلق نباید برای القای وحی واینکه برای همیشه بشر راهدایت کند عرب بودن ،زمان و مکان و رسوم و....وهزاران نکته باریکتر از مو را لحا ظ کند وطوری معارف را القا کند که همه بشریت بعد از کسب وحی وابلاغ بدون هیچ احتمال خطایی بتوانند از آن هدایت بهرمند گردند؟

اگر خداوند متعال با علم وقدرت بی نهایت خود نتواند چنین کند ، پس چه کسی تواند وانسان به کجا پناه برد ؟ فماذا بعدالحق الا ضلال

اگر هدایت بشر با احتمال خطا در کلام الهی ومدخلیت آداب و رسوم اقوام جاهلی وبدوی یا با محدودیت های زمانی ومکانی وقومی ونژادی همراه باشد ، این چه هدایتی است ؟

نتیجه:آیا به نظر جنابعالی نباید خداوند با علم وقدرت نا محدود قادر باشد که بشر را بدون محدودیت هدایت کند ؟

و اگر انسان واگذار به عقل وعلم تجربی و...خودش باشد چه نیازی به هدایت الهی است آن هم هدایتی با این همه مشکلات ؟

آیا ضرورت ندارد که پیام هدایت الهی عینا بدون دخالت شحص پیامبر(ص)وتمام محدودیت هایش ازناحیه حضرت (ص) ایجاد شده و به مردم دست نخورده ، ابلاغ شود ؟ وپیامبر جز واسطه ایی بدون تصرف نباشد؟

سوال سوم : حضرت عالی مسئله وحی به پیامبر (ص) را با وحی به زنبور عسل مقایسه فرمودید ومشابهت نقش سازندگی زنبور درساخت عسل  و پیامبر در ایجاد قرآن .

آیا به نظر شما خلطی صورت نگرفته است ؟

خداوند متعال به زنبور عسل تعلیم عسل سازی میدهد ودراین مقام زنبور نقشی ندارد جز دریافت وحی (علم عسل سازی )، وعسل سازی عمل زنبور عسل است . ذات رحمان به پیامبر(ص) قرآن می آموزد وپیامبر (ص) بعد از  دریافت آنچه عمل می کند (گفتار و کردار وپندارش وحتی تقریر او)عمل پیامبر است ومطابق کلام الهی  است  از همین جهت پیامبر(ص) برای همه جهانیان درهمه زمان ها ،معلم واسوه است . پیامبر (ص)درمقام متعلم ضرورت دارد که فقط متعلم باشد وبس وقرآن را جامع و کامل  از ناحیه حق دریافت کند ودرمقام ابلاغ یا ترویج آن ،ضرورتا نقش آفرینی می کند به همین جهت حضرتش ومسلمانان بین کلام ایشان با کلام حق فرق عظیم قائل شده در عین حال کلام واعمال ایشان را هم مطابق کلام حضرت حق می دانند.

بنابراین بین دو مقام پیامبر (ص)خلط شده است .این دو مقام از این قرارند:

1-   مقام قابل 2-مقام فاعل ؛ ودرجای خود مبرهن است که شیء واحد ،من حیث واحد نمی تواند هم قابل باشد هم فاعل اگر پیامبر(ص) در مقام دریافت وحی وقرآن کریم وتعلیم  میباشد درمقام قابل است ودریافت کلام الله می نماید واگر در مقام فاعل است ودراین مقام نقش آفرینی می کند ،دیگر کلام پیامبر (ص)است و دیگر پیامبر متعلم  نیست بلکه معلم است .

حامد وفسی

مهر ماه سال 1377

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال توسط انقلابی
آخرین مطالب